گریان. در حال گریه: بجای تخم جواری فشاند دانۀ اشک چو دست بر مژۀ گریه ناک زد دهقان. ملاطغرا (از آنندراج). دگر از ره مستیم گریه ناک نیم آگه از گریۀ خود چو تاک. ملاطغرا (از آنندراج). بادا لبان دولت کلی بخنده در از کلک گریه ناکت و از دیدۀ ترش. دقایقی مروزی
گریان. در حال گریه: بجای تخم جواری فشاند دانۀ اشک چو دست بر مژۀ گریه ناک زد دهقان. ملاطغرا (از آنندراج). دگر از ره مستیم گریه ناک نیم آگه از گریۀ خود چو تاک. ملاطغرا (از آنندراج). بادا لبان دولت کلی بخنده در از کلک گریه ناکت و از دیدۀ ترش. دقایقی مروزی
آبی است که در موقع بریدن شاخ تاک فروریزد، کنایه از شراب انگور. (آنندراج) : تو فکر نامۀ خود کن که می پرستان را سیاه نامه نخواهد گذاشت گریۀ تاک. صائب (از آنندراج)
آبی است که در موقع بریدن شاخ تاک فروریزد، کنایه از شراب انگور. (آنندراج) : تو فکر نامۀ خود کن که می پرستان را سیاه نامه نخواهد گذاشت گریۀ تاک. صائب (از آنندراج)